خبرگزاری حوزه/ شهیدحجت الاسلام منصور بامداد؛ شهیدی گمنام و از ناشناختهترین شهدای دفاع مقدس، کسی که با آن همه معرفت و پاکدلی کمتر کسی می شناسدش. شهید عزیزی که میتواند دوست شفیعی برای همهی ما باشد.
منصور در اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ ه.ش در شهرستان لار دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی در دبستان حافظ سپری کرد. سال های دبستان و دبیرستان را با موفقیت سپری نمود. آنگاه برای دریافت تخصص به آلمان رفت و از ابتدای سفر دریک انستیتوی کشاورزی به تحصیل اشتغال داشت. پس از بازگشت به ایران، به جای پیدا کردن شغلی، به دامن روحانیت و مذهب پناه آورد. در سال ۱۳۵۴، در مدرسه ی علمیه (حکیم) در شیراز به تحصیل پرداخت. نبوغ و استعداد و اطلاعاتش سبب شد که آیت الله شهید دستغیب به او توجه کافی داشته باشد. برایش در مدرسه، حجره ای فراهم کرد و برای تأمین هزینه اش، ماهانه به او شهریه می پرداخت. او به سرعت، پله های کمال را همراه با تهذیب نفس پیمود. چون صلاحیت علمی و اخلاقیش برای آیت الله شهید دستغیب مسجل شد به او اجازه پوشیدن لباس روحانیت را داد.
وی زندگی زاهدانه ای را پیش گرفت. غذای او جز نان خشک و پنیر یا خرما چیز دیگری نبود. با پای پیاده یا با دوچرخه به روستاهای اطراف شیراز می رفت. اغلب، مجانی برای روستاییان وعظ می کرد. اگر مبلغی، روستاییان به او می دادند، به آیت الله دستغیب می داد، تا در امور خیریه هزینه کند. در حدود سی سالگی با یک دختر روستایی ازدواج کرد. پدرش می گوید: هر وقت به خانه ما می آمد، نان خشک و خرمایش را می آورد، و از غذای ما، چیزی نمی خورد.
شهید محراب آیت الله دستغیب درباره اش گفته است:«راستی این مرحوم طوری سیر می کرد، که پس از دو سه سالی هم در جهت تحصیلاتش خیلی پیشرفت کرده بود، و هم در معنویت و تعهد، نوافلش ترک نمی شد، تهجدش ترک نمی شد، در اخلاقیاتش، روز به روز روحانیتش زیادتر، تواضعش و ادبش بیشتر. اخلاص که اصل سعادت و روحانیت است که اگر او نباشد، اسم روحانیت را نباید رویش گذاشت، در آن جهت هم فوق العاده شده بود.»
شیخ منصور که دائم در جهاد اکبر و مبارزه با نفس بود و وقتی میهن اسلامی را در خطر دید، به جهاد اصغر رفت. ماهها در سنگرهای مختلف به نبرد و تقویت نیروها همت گماشت تا سرانجام ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۰ در جبهه سوسنگرد به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
انتهای پیام










نظر شما